محمد علوی-فعال بازاریابی دیجیتال

کارگزار و فعال بازاریابی محتوا، ژورنالیست و روابط عمومی بخش خصوصی

محمد علوی-فعال بازاریابی دیجیتال

کارگزار و فعال بازاریابی محتوا، ژورنالیست و روابط عمومی بخش خصوصی

دانش آموخته مقطع کارشناسی علوم اجتماعی گرایش روابط عمومی هستم. قریب به پانزده سال در ادارات و سازمانهای دولتی همچنین تعدادی از بنگاه های اقتصادی در واحدهای بازاریابی، فروش و روابط عمومی مشغول به کار بودم.

حال با اتکا به تخصص و تجربه ای که این سالها به دست آوردم و از آنجا که تمایل داشتم به شکل موثرتری در فضای کسب و کار کشورم فعالیت کرده و نقش آفرینی کنم، به شکل مستقل فعالیت حرفه ای خویش را آغاز کردم و مشخصا در حوزه بازاریابی دیجیتال به متقاضیان، خدمات ارائه می کنم.

در کنار نوشته های نسبتا روزانه، خدماتی را هم که می توانم به متقاضیان ارائه کنم را نیز معرفی خواهم کرد. چنانچه مایل بودید با ایمیلم مکاتبه کنید : mohalavi60@gmail.com

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از زمانی که به یادم دارم همیشه دغدغه کارهای نیمه کاره و عقب افتاده را داشته ام.  شغل روابط عمومی و رسانه، جزییات زیادی را در بر می گیرد و خب داشتن یک برنامه موثر می تواند نقش به سزایی برای جلوگیری از آن بهم ریختگی ها و بدقولی ایفا کند.

به هر دلیل و هر چند وقت یک بار، آن نیمه کارها و عقب افتاده ها از من پیشی می گیرند و به قولی من را مغلوب می سازند! هر چند این اواخر، یعنی در سه سال اخیر از نرم افزارهای مدیریت فعالیت ها از جمله گوگل تسک (google task) یا به تازگی از گوگل کیپ (google keep) استفاده می کنم و کمی دغدغه هایم کاسته شده؛ اما آنچه که به نظر می رسد می تواند دوای این درد باشد فقط نرم افزار و ابزار نیست، رویکرد آدمی در زندگی، آن هم در زمانی که کاری به او محول می شود و یا اینکه به دلیل تعدد وظایف یا حجم کارها، تاخیری پیش می آید، خیلی مهم و سرنوشت ساز است.

چندی پیش در دیجیاتو مطلبی خواندم در همین خصوص؛ آقای محترم و گویا مهمی (بروید در لینکدین و پروفایلش را بخوانید!) پستی را در لینکدین منتشر کرده و پیشنهادی ساده اما عملیاتی و اثربخش را ارائه کرده بود. از هفته گذشته من این رویکرد را در کنار ابزارهایی که از آن ها استفاده می کنم در برنامه هفتگی زندگی ام گنجاندم و با اینکه زمان زیادی نگذشته اما واقعا تاثیرگذار بوده.

کارل مک دانل پیشنهاد داده در عصر هر جمعه، ده مورد از مهم ترین کارهایی که در انجام آن ها تعلل کرده ایم را لیست کرده و با انتخاب دو تا سه مورد از مهم ترین آن کارها، با خود قرار بگذاریم تا پایان هفته پیش رو، آن فعالیت های انتخابی را انجام دهیم.

او دلایلی هم برای این پیشنهاد آورده که اگر اجازه دهید، در قالب تجربه شخصی خودم آن ها را برایتان بازگو کنم:

1-      کسب شفافیت: وقتی کارهای عقب مانده را لیست کردم ذهنم شفاف شد! اغراق نمی کنم اما با لیست کردن کارهای عقب مانده، آنچه که برایم مبهم و دست نیافتنی بود، عیان و روشن شد. یک حس دیگر که به سراغم آمد، آرامش بود (هرچند دیدن کارهای عقب مانده، حساسیست و به طبع دغدغه ام را بیشتر می کند) ولی حس خوبی بود؛ گویا انرژی ها یکجا جمع شدند تا من بتوانم کارهای عقب مانده ام را بالاخره انجام دهم!

2-      لیست را که دیدم دستم آمد که چرا کارها عقب افتاده... . به عبارتی فهمیدم چه مسائلی موجب شده تا کارها به تاخیر بیفتد. وای بر من از چه چیزهایی می ترسیدم و در پس انجام ندادن آن فعالیت ها، قایم می شدم! این دقیقا همان چیزی است که کارل درباره آن صحبت کرده، با ترس هایمان روبرو می شویم.

3-      لیست کارهای عقب مانده، مدت زمان محدود هفته پیش رو و ارزش آن کارها، موجب شد تا به کارهایم اولویت بدهم. من عمدتا در تعیین اولویت ها مشکل دارم، چون انسان کمال گرایی هستم و می خواهم همه کارها را با هم و در بهترین شرایط ممکن انجام دهم! اما لیست کردن کارهای عقب افتاده به من که خیلی کمک کرد و توانستم روشن پیش بروم.

4-      و دست آخر اینکه وقتی کارها لیست شد، هم توانستم دلایل ترسم را شناسایی کنم و هم برای آن لیست اولویت ها تعیین شود، بنابراین موجب شد تا به هیچ عنوان بتوانم از آنچه که بدان رسیده ام فرار کنم! مگر اینکه نه برای مسئولیت هایم ارزش قائل باشم و نه حتی برای خودم!

خوشحال میشوم شما نیز تجربیات خود را به اشتراک بگذارید و اگر نکته ای هست که مغفول مانده، به این مطلب اضافه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۹
محمد علوی

باورهای سرزمینم به اسکلت انسان زیبارو و خوش هیکلی مبدل شده که دیگر هیچ کس تمایل ندارد او را ببیند! همه تلاش می کنند تا او را در جایی دفع کنند، اگر هم نشود حداقل در جایی باشد که به چشم نیاید. اگر هم از او یادی بشود، از او نیست، از اسکلتی است بد هیبت!

خدای من! چه بلایی سرمان آمده که هیچ کس حوصله اصولی که به خاطر آن کشته ها داده ایم و خون ها ریخته شده، ندارد، اصولی نه چندان پیچیده، اصولی مانند صداقت، پاکدستی و مردانگی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۲
محمد علوی

اینکه "ترجمه ها" مستقیما در مسیر زندگی ما در اینجا، یعنی ایران حضور داشته باشند به نظر میرسد خیلی کاربردی و اثربخش نیست، به ویژه زمانی که مشکلی پیش می‌آید و میخواهیم با داشته های ذهنمان که اغلب از همان "ترجمه ها" نشات گرفته برای مسئله پیش آمده راه حلی پیدا کنیم. برای کسانی که در صنعت تبلیغات، روابط عمومی، مارکتینگ و بازاریابی یا حوزه هایی از این دست فعالیت می کنند، شاید صرفا اکتفا کردن به الگوهای ترجمه شده، یا مقالات و نوشته هایی که عمدتا در وبلاگ ها و سایت های تخصصی می بینیم و می خوانیم، کار درستی نباشد؛ صاحبان کسب و کار در ایران به دنبال راهکاری هستند تا مسئله‌شان حل شود. آن ها تقریبا می دانند گره کار کجاست اما نمی دانند چگونه باید آن گره را باز کرد.

فکر می کنم اگر تحلیل ها در ایران فراگیرتر شود، نتایج به مراتب موثرتری به دست خواهد آمد؛ کما اینکه در خصوص فاجعه منا، اگر پیگیری کرده باشید عمده رسانه های داخلی یا از روی دست یکدیگر نگاه کردند و انعکاس دادند یا از متد "ترجمه" استفاده کرده اند. اساسا فلسفه "ترجمه" چیز خوبی است بدان شرط که فقط "ترجمه" نباشد و بتوان بین آنچه در آن سوی آبها برآن اتفاق نظر دارند با آن چیزی که در این جغرافیا پیش آمده، ارتباط کاربردی برقرار کرد، آن وقت برای مشتری هم قابل فهم می‌گردد و اعتماد می کند.

در پیشه روابط عمومی، این رویکرد باید بیش از حوزه های دیگر در دستور کار قرار گیرد چرا که موضوعات اغلب ناملموس است و اگر نتوان تصور قابل لمسی را برای مشتری به وجود آورد، نه پروژه ای تعریف می شود و نه مسئله حل و فصل خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۲
محمد علوی